به یاد شیر سامرا شهید مهدی نوروزی
ساعت یکی دو نصفه شب بود. صدای شرشر آب می آمد. توی تاریکی نفهمیدم کی است. یکی پای تانکر نشسته بود و یـواش، طوری که کـسی بیدار نشود، ظـرف ها را می شست. جلوتر رفتم. حاجی بود.
نقل از یادگاران؛کتابِ همّت