منتظرون

مجموعه مباحث اعتقادی و آموزشی

منتظرون

مجموعه مباحث اعتقادی و آموزشی

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی

یادی از شهدا

جمعه, ۲۹ آذر ۱۳۹۲، ۰۱:۲۷ ق.ظ


ساعت یکی دو نصفه شب بود. صدای شرشر آب می آمد. توی تاریکی نفهمیدم کی است. یکی پای تانکر نشسته بود و یـواش، طوری که کـسی بیدار نشود، ظـرف ها را می شست. جلوتر رفتم. حاجی بود.

 نقل از یادگاران؛کتابِ همّت

  • محمد کاشانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی