منتظرون

مجموعه مباحث اعتقادی و آموزشی

منتظرون

مجموعه مباحث اعتقادی و آموزشی

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی
۲۹
آذر


ساعت یکی دو نصفه شب بود. صدای شرشر آب می آمد. توی تاریکی نفهمیدم کی است. یکی پای تانکر نشسته بود و یـواش، طوری که کـسی بیدار نشود، ظـرف ها را می شست. جلوتر رفتم. حاجی بود.

 نقل از یادگاران؛کتابِ همّت

  • محمد کاشانی
۲۹
آذر


معصوم می فرماید:

برای پذیرش ولایت ما جوش نزنید!پذیرش ولایـت ما در دلهایی که اهل هستند از نشستن یک گنجشک در لانه ی مادرزادی خودش راحت‌تر است. گنجشک که دیدید چه‌جور لانه‌اش را پیدا می‌کند؟ هر جایی ولش کنند چشم‌هـایش را می‌بندد می‌رود می‌نشیند مستقیم در لانه ی خودش!

  • محمد کاشانی
۲۹
آذر


دنباله زیر را به افتخار ریاضیدان مشهور پرینستون ، دنباله

 جان کانوی نامند. آیا می توانید جمله بعدی دنباله را

 تعیین کنید ؟

1و1و1و3و1و4و1و1و3و6و1و2و3و1و4و8و1و3و3و2و4و1و6و؟



  • محمد کاشانی
۲۳
آذر


  • محمد کاشانی
۲۳
آذر
پیامبر اعظم(ص): من و علی پدران امت هستیم.
  • محمد کاشانی
۱۹
آذر


امام علی ع فرمود: آن چه را که از عمر توباقی مانده است،دریاب ومگو فردا وپس فردا،زیرا پیشینیان تو به این سبب هلاک شدند که تکیه بر آرزو ها کردند وامروز وفردا نمودند،تا ان که فرمان خدا{مرگ}ناگهان فرارسید در حالی که غافل بودند.

  • محمد کاشانی
۱۰
آذر


 

شهید خلیلی وصیتنامۀ خودش را با مرگ‌باوری شروع می‌کند/امام(ره): وصیتنامۀ شهدا تن آدم را می‌لرزاند

  • شهید خلیلی در ابتدای وصیتنامۀ خود می‌نویسد: «با نام و یاد خداوند رحمان و رحیم و مهربان که در حق بندۀ حقیر از هیچ چیزی کم نگذاشت» این روحیۀ شاکرانه را بنده تقریبا در همۀ وصیتنامه‌های شهدای دفاع مقدس دیده می‌شود. تفاوت کسی که شهید می‌شود با بقیه در این چیزهاست. امروز چه کسی حاضر است از صمیم دل این را بگوید؟! ما اکثراً کمبودهای خودمان را درِ خانۀ خدا فهرست می‌کنیم! ولی این شهید بزرگوار می‌گوید: خدا در حقِ این بندۀ حقیر هیچ چیزی کم نگذاشته است.

  • آنگاه این شهید عزیز، وصیتنامۀ خودش را با مرگ‌باوری شروع می‌کند و می‌فرماید: «به موجب آیۀ شریفۀ کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ تمامی موجودات از چشیدن شربت مرگ ناگزیر بوده و حیات ابدی منحصر به ذات اقدس باری تعالی می‌باشد. این دنیا با تمام زیبایی‌ها و انسان‌های خوب و نیکو، محل گذر است نه وقوف و ماندن، و تمامی باید برویم و راه این است، زود یا دیر فرقی نمی‌کند، اما چه بهتر که زیبا برویم» این یعنی مرگ‌باوری. ببینید این سخن را یک جوان دارد می‌گوید، جوانی که فهرست بلندی از خواسته‌های دنیوی در جلوی او قرار دارد اما علی‌رغم همۀ اینها، مرگ را برای خودش حل کرده است. لذا حضرت امام(ره) می‌فرمود: «وصیت نامه‏ هاى جوانها را شما دیده‏اید که چیست؟ این وصیّت نامه‏ها اینها، انسان را مى‏لرزاند، انسان را بیدار مى‏کند»(صحیفۀ امام/ج16/ص13)

  • در اواخر وصیتنامه این‌طور نوشته است: «در طول مدت کفن و دفن، خواندن قرآن، زیارت عاشورا، مصیبت اهل‌بیت، سینه‌‌زنی، صلوات و صدقه... نماز لیله‌الدفن، شهادت چهل مؤمن فراموش نشود... در ضمن، تربت اباعبدالله الحسین(ع) عقیق و کفن متبرک‌شده به حرم اباعبدالله الحسین(ع) فراموش نشود» اینها نشان می‌دهد که این شهید عزیز بار خودش را بسته و این سفر آخرت را عمیقاً دیده است به حدّی که فکرِ لباسِ رفتنش را هم از قبل کرده است. واقعاً چند نفر از ما فکرِ لباس رفتنمان را کرده‌ایم؟!

  • در بخش دیگری از وصیتنامه می‌نویسد: «پناه می‌برم به خدا، و پناه می‌برم به خدا و از او می‌خواهم بر من سخت نگیرد، برایم بسیار دعا کنید، بسیار» وقتی یک جوان این را می‌نویسد، معنایش این است که روی مسألۀ مرگ خیلی قشنگ، فکر کرده است و از مرحلۀ مرگ‌باوری عمیقاً عبور کرده است. اینها یعنی مرگ‌باوری، یعنی همان عرفانی که حضرت امام(ره) می‌فرمود این جوان‌ها راه صد ساله را یک شبه طی می‌کنند.

  • اگر شهدا در میان جامعۀ ما نبودند، آیا ما زنده بودیم؟! اینها نقاطی هستند که در جامعه اکسیژن پخش می‌کنند و همه با آن تنفس می‌کنند. این‌طور نیست که شهدا فقط خودشان حیات داشته باشند، بلکه به دیگران هم حیات می‌دهند. به حدّی که وقتی از کنارشان رد می‌شوید از مرده‌دلی درمی‌آیید. و این استجابت دعای آن امام بزرگ است که بعد از جنگ از خدا خواست که سفرۀ شهادت را از مقابل عاشقان شهادت جمع نکند. چون حضرت امام(ره) می‌دانستند که این شهدا، مایۀ حیات جامعه هستند.

  • محمد کاشانی
۰۳
آذر


17 شتر


 

در زمـان حضـرت علی(ع)سه عرب پولشـان را روی هم گـذاشتند و ۱۷ شتر خریدند. اولی یک سـوم پـول را پرداخت.دومی یک دوم و سومی یک نهم. اما هنگام تقسیم میانشان اختلاف افتاد زیرا اگر میخواستند شـتران را به نسبت پولشان تقسیم کنند ناگزیر بودند برخی از آن ها را تکه پاره کنند.بنابراین چاره را در آن دیدند که پیش حضرت علی بروند. حضـرت علی با درایت ویژه مسئــله ی آنان را حل کرد بدون  این که شتر ها را تکه پاره کنند. راه حل امام چه بوده است؟

  • محمد کاشانی
۰۲
آذر


یا صاحب الزمان ! من ضعیف هستم دستم را بگیر تا زمین نخورم ! یا بن الحسن ! جاروکش نمی خواهی ؟ جارو را نباید به دست آدمهای قوی داد بلکه باید به دست آدمهای ضعیف داد ! شنیده ام بعضی ها می گویند: یابن الحسن ! دوست داریم فرمانده سپاهت بشویم ! یابن الحسن ! من می خواهم کفشهای سربازانت را واکس بزنم. آیا واکسی نمی خواهی ؟ چون فهم و شعور ندارم بیرونم نکن ! از تو خواهش می کنم مرا راه بده ! می خواهم در خیمه شما باشم . حال با آشپزی کردنی ، سیب زمینی پوست کردنی و... آقا ! یابن الحسن ! تو را به حق پیراهن سیاهی که برای حسینت پوشیده ام، ما را قبول کن ! می خواهم به درد بخورم ، میخواهم جزء ضعفاء نباشم. اگر هم بیشتر از این ظرفیت ندارم تا آدم شوم همین ضعیف باشم ولی ضعیفی که عالم را تکان بدهد و عالم را زیر و رو کند. مثل غلام سیاه حسین ع ، مثل آن غلام ترک که در کربلا بود و اصلا با آقا آشنا نبود غلام یکی از اصحاب آقا بود. گفت : بگذار ما هم با حسین ع یک خداحافظی بکنیم. لحظات جان دادن صدا زد :

السلام علیک یا اباعبدالله ! و از حال رفت. یکدفعه احساس کرد صورتش گرم شده است. این کیست که روی صورت من نفس می کشد؟ کیست که اینقدر مرا دوست دارد؟

نکند مادر یا پدرم آمده اند، چشمهایش را باز کرد ، دید صورت حسین ع روی صورتش است.

یابن الحسن ! شما که ضعیف کش نبودی. من ضعیفم ، آقا ! تحویلم بگیر ! من می خواهم ضعیف خوب باشم نه ضعیف بد.

  • محمد کاشانی
۰۲
آذر


 

هر دعایی غیر از دعا برای فرج کنی ضرر کردی،


به جای گرفتاری خودت برای ظهور آقا دعا کن،


 به جاش آقا هم برای مشکل تو دعا می‌کند.

  • محمد کاشانی